خاطرات آقای بغدادی
بقیه کلاسها هم خوب و بد، گذشتن. کلاسهای استاد اوحدی، مهندس سبزه پرور، دکتر ابراهیم نژاد خوب و دوست داشتنی (که خیلی شرمندشون شدم چون نتونستم دست برادر خانومش رو توی پروژه ای که الان مشغول به کارم بند کنم. امیدوارم منو ببخشه بخدا خود طرف تو مصاحبه کم آورد.) کلاسهای معروف استاتیک و مقاومت مصالح مهندس فیض که به نوبه خودش واقعا ترسناک بود
کلاسهای دکتر شوندی که برای من حقا خیلی ارزشمند بود و نگاه سیستمی و تحلیلی رو بهم یاد داد.البته میدونم که خیلی از بچه ها بخصوص خانومهای کامپیوتر
از تمام کلاسها که بگذریم، بهترین و پربار ترین کلاس دوران کارشناسی، کلاسهای مهندس تقی زاده هرات بود که بی هیچ شک و شبه ای استاد مسلمه کنترل و مدیریت کیفیت هستن که هنوز هم با وجود اینکه فارغ التحصیل شدم ولی دائما مزاحمشون هستم و هفته ای یکی دو بار هم محل کارشون یا دانشگاه میریم سراغشون. اخیرا هم این سعادت رو پیدا کردم که یه کارهایی رو با ایشون به همرا دوست عزیزم مهندس دوست محمدی برای انجمن صنفی خدمات پس از فروش انجام بدم و از استاد کلی چیزای جدید یاد بگیرم. ایشون هم توی توسعه نیشکر موقعیت بسیار عالی و تثبیت شده ای دارن.خلاصه که دانشگاه با تمام بد و خوبش گذشت. و الان فقط یه دنیا خاطره ازش مونده و دوستایی که به داشتنشون افتخار می کنم و دوستیهایی که به از بین رفتنشون حسرت میخورم. خاطره از دانشگاه زیاده ولی خوب نمیشه بی اجازه صاحبان خاطره، به زبون آوردشون، به همین خاطر سعی کردم مطالبی رو بنویسم که عمومیت داشته باشه ، شاید یه خورده صنایعی شد، عیبی نداره چون جای بچه های صنایع توی بلاگتون خالی بود