..:: http://www.karaj-azad-university.tk ::.. لطفا هر روز از وبسایت دانشگاه دیدن کنید ... لطفا دوستان دانشگاهی خودتون رو از آدرس این وبسایت مطلع کنید …

Monday, April 18, 2005

خاطرات آقای نیک صفتی

(قسمت دوم ( آخر
گفتم استاد شاغليم ، وقت آمدن به كلاس رو نداريم. استاد در حالي كه مي خنديد نزديك به 6 بار من رو با اسم دوستم خطاب كرد و گفت كه جلسه بعدي بيا غيبتت رو درست كنم. تازه آنوقت بود كه فهميدم چه دسته گلي به آب دادم. از جلسه بعدي دوستم خودش منظم سر كلاس استاد مي رفت. به هر حال ترم تمام شد و وقت امتحانات رسيد. سر جلسه امتحان از دوست من تقلب گرفتن و آقاي نجفي ( خدا رحمتش كنه ) دستور داد كه توي كارنامه براش 0.25 ثبت كنند. حالا روز انتخاب واحد ترم 6 بود من و دوستم هر دو درس مدار را با هم انتخاب كرديم. اولين جلسه درس مدار فرا رسيد و دوست من مثل هميشه دانشگاه نيامده بود. من به تنهايي رفتم سر كلاس. از بچه هاي ورودي ما كسي سر كلاس نبود. بچه ها يا فارغ التحصيل شده بودن يا اينكه اين درس رو پاس كرده بودن. من رفتم و رديف دوم كلاس نشستم. وقتي استاد رو ديدم ديگه نمي توانستم نفس بكشم
آقاي جعفرنژاد !!! استاد نگاهي به من كرد و گفت شما امتحان هم دادي. گفتم نه استاد. آقا جعفرنژاد كمي فكر كرد و شروع كرد به درس دادن. جلسه اول كلاس به خير و خوشي تمام شد ولي جلسه دوم !!! وقتي استاد به اسم رسيد و آن رو خواند كمي به من نگاه كرد و دوباره گفت شما امتحان هم دادي. من كه ديگه كم آورده بودم و مي دانستم كه از جلسه بعدي دوستم هم مياد گفتم استاد حقيقتش اينكه ما ترم پيش براي يكي از بچه ها سر كلاس شما مي خواستيم حاظر بزنيم ولي شما آخرش هم براش غيبت زديد. اين رو كه گفتم بچه ها به همراه استاد زدن زير خنده . وقتي كه كلاس تمام شد بيرون فني منتظر آقاي جعفرنژاد ماندم . تا استاد من رو ديد زد زير خنده و گفت كه اشكالي نداره ولي چرا جلوي بچه ها اينها رو گفتي. توي دلم با خودم گفتم استاد شما دو جلسه كلاس كه گذشت من رو بيچاره كرديد خوب چه انتظاري داشتيد. از جلسه بعدي استاد وقتي كه به اسم من مي رسيد فقط مي خنديد و من مي فهميدم كه بايد بگم حاظر
منصور نيك صفتي