..:: http://www.karaj-azad-university.tk ::.. لطفا هر روز از وبسایت دانشگاه دیدن کنید ... لطفا دوستان دانشگاهی خودتون رو از آدرس این وبسایت مطلع کنید …

Monday, April 11, 2005

خاطرات آقای نیک صفتی

قسمت اول
سلام
چون خاطرات من بيشتر مربوط به استادهاي دانشگاه است يكي رو به عنوان نمونه ميفرستم اگر دوست داشتيد بفرماييد تا مابقي رو برا تون بفرستم
من فارغ التحصيل رشته كارداني علمي كاربردي - نرم افزار كامپيوتر ورودي سال 80 هستم
بجاي 5 ترم درسهايم رو توي 6 ترم پاس كردم كه خودش ماجرايي داره عجيت كه شايد بعدا براتون تعريف كنم
ترم 5 يكي از صميمي ترين دوستهايم با آقاي جعفرنژاد درس مدار منطقي داشت. بچه هاي كامپيوتر دانشكده فني خوب آقاي جعفرنژاد رو ميشناسند. اما براي شما بايد بگم كه اين استاد گرامي حافظه اش در بخاطر سپردن نام دانشجويانش مثال زدني بود. تمامي بچه هاي كلاس رو با اسم ميشناخت. دوست من شاغل بود و تا جايي كه ميتوانست دانشگاه نمي آمد، البته واقعا هم وقت آمدن به دانشگاه رو نداشت. يك روز كه مثل هميشه فكر در رفتن از كلاس رو داشت از من خواست كه به جاش برم كلاس مدار منطقي آقاي جعفرنژاد. من بيچاره هم كه قدرت فوق العاده استاد رو در به خاطر سپردن اسم بچه ها نميدانستم ، قبول كردم رفتم سر كلاس مدار. من ساده فكر كردم كه اگر وسط جلسه برم سر كلاس و يك جاي شلوغ بنشينم استاد متوجه نميشه. وقتي كه رفتم سر كلاس تازه فهميدم كه دير رفتم و استاد براي دوستم غيبت زده. تا آخر كلاس بي سر و صدا نشستم
وقتي كه آقاي جعفرنژاد كلاس رو تمام كرد با چند تا از بچه ها رفتم پيش استاد و گفتم استاد براي ما غيبت زديد. آقاي جعفرنژاد با لبخندي معني دار رو به من كرد و گفت اسمت چيه؟ من هم بي خبر از همه جا اسم دوستم رو گفتم.
آقاي جعفرنژاد كه ديگه لبخندش تبديل به خنده شده بود به من گفت چرا سر كلاسها نمي آيي؟
این خاطره بسیار جالب و خنده دار هست و قسمت دوم که آخرین قسمتشم هست رو هفته آینده می خوانید