..:: http://www.karaj-azad-university.tk ::.. لطفا هر روز از وبسایت دانشگاه دیدن کنید ... لطفا دوستان دانشگاهی خودتون رو از آدرس این وبسایت مطلع کنید …

Wednesday, December 08, 2004

خاطرات یک دانشجو

خاطرات یک دانشجو قسمت دوم

...چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
!کاش اونا رو اون پایین(ساختمان 10)جا نمی ذاشتیم
بین بچه های دلداده خیلی هاشون بهم رسیدن که به همه شون تبریک می گم. اما بعضی ها هم هنوز... خوب ترم 3 بودیم یواش یواش کلاسها منتقل می شد به ساختمون دانشکده فنی. اما اون پایین و نشتن رو چمن ها و تو پارک! فکر نمی کنم کسی باشه که خاطره ای از اون محوطه نداشته باشه. اواخر ترم 3 بود که به بچه های برق برای برگزاری سمینار کمک می کردیم چه روزهای به یادموندنی بود!مسئول سمینار آقای سهیل مسعودی نسب بود! فکر کنم آخرین سمینار گروه برق بود اما خوب برگزار شد. البته با کمک های استاد فرجادی نسب
ما هم که دانشجوی کامپیوتر دانشکده فنی بودیم هیچ وقت نتونستیم سمیناری برگزار کنیم یا حتی یه گروه علمی داشته باشیم. هر فعالیتی که می خواستیم انجام بدیم به سد محکمی بنام انجمن کامپیوتر و انفورماتیک برمی خوردیم که کلی هم مسئولین هواشونو داشتن و همیشه مانع فعالیتهای کامپیوتری های فنی می شدن! خوب ماهم نمی تونستیم با اونا که با ما کنار نمی اومدن کنار بیایم. برای همین کلاً از هر نوع فعالیتی تو این ضمینه کنار کشیدیم! (البته بعد از کلی دردسر و...) و این جدال گویا تا الان ادامه داره و بچه های ما هر ساله به طرق مختلف سنگرها رو حفظ کردن و انتفاضه رو ادامه میدن به امید پیروزی... ترم 4 همه چی عادی می گذشت و فکر کنم کمی هم بی مزه شده بود. چون دیگه هیچی جذاب و تازه نبود و بچه ها هم مثل قبل نبودن و تعداد آدمای خوب هم کمتر و کمتر میشد! از سال سوم (ترم 5 و6) چیزی نگم بهتره. سخت گذشت. و تقریباً بدون خاطره البته برای من و دوستام دیگران رو نمی دونم. من و دوستام که تا ترم 4 تقریبا 100 صفحه خاطره تو دفتر خاطراتمون نوشته بودیم از اون سال تا حالا دیگه به اون دفتر سر هم نزدیم! دیگه همه چی عادی شده بود و هیچ تحول خاصی نبود. بد و خوب مشخص شده بودن و هیچ چیز تازه ای نبود. و اون سال برای بچه های کامپیوتر سال سختی بود درسهایی که با استاد ایکس داشتیم و به سختی و با مشقت شاید پاس می شد!! و هیچکس هم به دادمون نمی رسید. البته بجز آقای نجفی پور رئیس آموزش فنی که خدا رحمتشون کنه همیشه هوامونو داشتن. (اما فکر کنم خیلی از پسرهای دانشگاه نمی
(تونستن باهاشون کنار بیان! با ایشون مشکل داشتن

به زودی بعد از 3 قسمت باقیمانده خاطرات خام م .ح شما عزیزان شاهد خاطرات آقای مصطفی بغدادی خواهید بود که البته از خاطرات ایشون مجبوریم قسمت های خیلی خصوصی یا اسامی کامل دانشجو ها رو حذف کنیم

...این خاطرات ادامه دارد